جملات زیبا از حسین پناهی + بهترین عکس نوشته های حسین پناهی
جملات زیبا از حسین پناهی به همراه بهترین عکس نوشته های حسین پناهی را در ادامه این بخش از فوتوسلفی مشاهده می کنید، با ما همراه باشید.
جملات زیبا از حسین پناهی
لنگه های چوبی درب حیاطمان گرچه کهنه اند و جیرجیر می کنند
ولی خوش به حالشان که لنگه ی همند…
حسین پناهی
⁘⁘⁘⁘⁘⁘⁘⁘⁘⁘⁘⁘
می دانی
یک وقت هایی باید
روی یک تکه کاغذ بنویسی
تـعطیــل است
و بچسبانی پشت شیشه ی افـکارت
باید به خودت استراحت بدهی
دراز بکشی
دست هایت را زیر سرت بگذاری
به آسمان خیره شوی
و بی خیال ســوت بزنی
در دلـت بخنــدی به تمام افـکاری که
پشت شیشه ی ذهنت صف کشیده اند
آن وقت با خودت بگویـی
بگذار منتـظـر بمانند !!!
حسین پناهی
⁘⁘⁘⁘⁘⁘⁘⁘⁘⁘⁘⁘
این روزها به جای” شرافت” از انسان ها فقط” شر” و ” آفت” می بینی !
حسین پناهی
⁘⁘⁘⁘⁘⁘⁘⁘⁘⁘⁘⁘
میدونی”بهشت” کجاست ؟ یه فضـای ِ چند وجب در چند وجب ! بین ِ بازوهای ِ کسی که دوسـتش داری…
حسین پناهی
⁘⁘⁘⁘⁘⁘⁘⁘⁘⁘⁘⁘
میخواهم برگردم به روزهای کودکی..
آن زمانها که پدر تنها قهرمان بود
عشق، تنـــها در آغوش مادر خلاصه میشد
بالاترین نــقطهى زمین، شــانههای پـدر بــود
بدتـرین دشمنانم، خواهر و برادرهای خودم بودند
تنــها دردم، زانوهای زخمـیام بودند
تنـها چیزی که میشکست، اسباببـازیهایم بـود
و معنای خداحافـظ، تا فردا بود!
حسین پناهی
دلنوشته های حسین پناهی
⁘⁘⁘⁘⁘⁘⁘⁘⁘⁘⁘⁘
و اما تو! ای مادر!
ای مادر!
هوا
همان چیزی ست که به دور سرت می چرخد
و هنگامی تو می خندی
صاف تر می شود…
حسین پناهی
⁘⁘⁘⁘⁘⁘⁘⁘⁘⁘⁘⁘
دنیا را بغل گرفتیم گفتند امن است هیچ کاری با ما ندارد
خوابمان برد بیدار شدیم دیدیم آبستن تمام دردها یش شده ایم
حسین پناهی
⁘⁘⁘⁘⁘⁘⁘⁘⁘⁘⁘⁘
ماندن به پای کسی که دوستش داری قشنگ ترین اسارت زندگی است !
حسین پناهی
⁘⁘⁘⁘⁘⁘⁘⁘⁘⁘⁘⁘
میزی برای کار کاری برای تخت تختی برای خواب خوابی برای جان جانی برای مرگ مرگی برای یا یادی برای سنگ این بود زندگی….
حسین پناهی
⁘⁘⁘⁘⁘⁘⁘⁘⁘⁘⁘⁘
سیاه سیاهم
با زرد هماهنگم کن استاد!
گاه حجم یک کلاغ
کنتراست یک تابلو را حفظ میکند
⁘⁘⁘⁘⁘⁘⁘⁘⁘⁘⁘⁘
چه مهمانان بی دردسری هستند مردگان
نه به دستی ظرفی را چرک میکنند
نه به حرفی دلی را آلوده
تنها به شمعی قانعند
و اندکی سکوت……
⁘⁘⁘⁘⁘⁘⁘⁘⁘⁘⁘⁘
گز میکند خیابانهای چشم بسته از بر را
میان مردمی که حدودا میخرند و
حدودا میفروشند
در بازار بورس چشمها و پیشانی ها
و بخار پیشانیم حیرت هیچ کس را بر نمی انگیزد…
⁘⁘⁘⁘⁘⁘⁘⁘⁘⁘⁘⁘
پنجره را باز کن
و از این هوای مطبوع بارانی لذت ببر
خوشبختانه
باران ارث پدر هیچکس نیست
کودکی ام را دوست داشتم
روز هایی که به جای دلم
سر زانوی هایم زخمی بود …
⁘⁘⁘⁘⁘⁘⁘⁘⁘⁘⁘⁘
متن های زیبای حسین پناهی
من تعجب می کنم
چطور روز روشن
دو ئیدروژن
با یک اکسیژن؛ ترکیب می شوند
و آب از آب تکان نمی خورد !
⁘⁘⁘⁘⁘⁘⁘⁘⁘⁘⁘⁘
نیم ساعت پیش ،
خدا را دیدم قوز کرده با پالتوی مشکی بلندش
سرفه کنان در حیاط از کنار دو سرو سیاه گذشت
و رو به ایوانی که من ایستاده بودم آمد ،
آواز که خواند تازه فهمیدم ،
پدرم را با او اشتباهی گرفته ام !
⁘⁘⁘⁘⁘⁘⁘⁘⁘⁘⁘⁘
ما چیستیم؟
جز مولکولهای فعال ذهن زمین
که خاطرات کهکشان ها را
مغشوش می کند
⁘⁘⁘⁘⁘⁘⁘⁘⁘⁘⁘⁘
اجازه … ! اشک سه حرف ندارد … ، اشک خیلی حرف دارد!!!
لنگه های چوبی درب حیاطمان گرچه کهنه اند و جیرجیر می کنند
ولی خوش به حالشان که لنگه ی همند…
⁘⁘⁘⁘⁘⁘⁘⁘⁘⁘⁘⁘
بهزیستی نوشته بود:
شیر مادر, مهر مادر, جانشین ندارد ، شیر مادر نخورده مهر مادر پرداخته شد
پدر یک گاو خرید
و من بزرگ شدم
اما هیچکس حقیقت من را نشناخت
جز معلم ریاضی عزیز ام
که همیشه می گفت:
گوساله ، بتمرگ
⁘⁘⁘⁘⁘⁘⁘⁘⁘⁘⁘⁘
صـدای پای تو که می روی ، صـدای پای مــرگ که می آید . . . .
دیـگر چـیـزی را نمی شنوم …!
⁘⁘⁘⁘⁘⁘⁘⁘⁘⁘⁘⁘
جملات احساسی حسین پناهی
این جهانی که همش مضحکه و تکراره
تکه تکه شدن دل چه تماشا داره
⁘⁘⁘⁘⁘⁘⁘⁘⁘⁘⁘⁘
شب در چشمان من است
به سیاهی چشمهایم نگاه کن
روز در چشمان من است
به سفیدی چشمهایم نگاه کن
شب و روز در چشمان من است
به چشمهای من نگاه کن
چشم اگر فرو بندم
جهانی در ظلمات فرو خواهد رفت
⁘⁘⁘⁘⁘⁘⁘⁘⁘⁘⁘⁘
می دانی
یک وقت هایی باید
روی یک تکه کاغذ بنویسی
تـعطیــل است
و بچسبانی پشت شیشه ی افـکارت
باید به خودت استراحت بدهی
دراز بکشی
دست هایت را زیر سرت بگذاری
به آسمان خیره شوی
و بی خیال ســوت بزنی
در دلـت بخنــدی به تمام افـکاری که
پشت شیشه ی ذهنت صف کشیده اند
آن وقت با خودت بگویـی
بگذار منتـظـر بمانند !!!
⁘⁘⁘⁘⁘⁘⁘⁘⁘⁘⁘⁘
بعضی ها خیلی فقیرند.
تنها داراییشان پول است !
⁘⁘⁘⁘⁘⁘⁘⁘⁘⁘⁘⁘
چیزی دارد تمام می شود
چیزی دارد آغاز می شود
ترکِ عادت های کهنه
و خو گرفتن به عادت های نو
این احساس چنان آشناست
که گویی هزار بار زندگی اش کرده ام
می دانم و نمی دانم.
عکس نوشته های حسین پناهی
⁘⁘⁘⁘⁘⁘⁘⁘⁘⁘⁘⁘
به خوابی هزار ساله نیازمندم
تا فرسودگی گردن و ساق ها را از یاد ببرم
و عادت حمل دارای کهنه ی دل را
از خاطر چشم ها و پاها پاک کنم
⁘⁘⁘⁘⁘⁘⁘⁘⁘⁘⁘⁘
دیگر هیچ خدایی
از پهنه مرا به گردنه نخواهد رساند
و آسمان غبار آلود این دشت را
طراوت هیچ برفی تازه نخواهد کرد
⁘⁘⁘⁘⁘⁘⁘⁘⁘⁘⁘⁘
خوشا به حال لک لکا که خوابشون واو نداره
خوشا به حال لک لکا که عشقشون قاف نداره
خوشا به حال لک لکا که مرگشون گاف نداره
⁘⁘⁘⁘⁘⁘⁘⁘⁘⁘⁘⁘
مگه اشک چقدر وزن داره…؟
که با جاری شدنش ، اینقدر سبک می شیم…
⁘⁘⁘⁘⁘⁘⁘⁘⁘⁘⁘⁘
میدونی”بهشت” کجاست ؟ یه فضـای ِ چند وجب در چند وجب ! بین ِ بازوهای ِ کسی که دوسـتش داری…
⁘⁘⁘⁘⁘⁘⁘⁘⁘⁘⁘⁘
گز میکند خیابانهای چشم بسته از بر را
میان مردمی که حدودا میخرند و
حدودا میفروشند
در بازار بورس چشمها و پیشانی ها
و بخار پیشانیم حیرت هیچ کس را بر نمی انگیزد…
⁘⁘⁘⁘⁘⁘⁘⁘⁘⁘⁘⁘
خوشا به حالتان که می توانید
بخندید،
گریه کنید!
همین است!
برای زندگی،
بی هوده به دنبالِ معنای دیگری نگردید!
برای حفظِ رضایت
نعمتِ انتظارُ تلاش را شکر گذار باشید!
جملات خاص حسین پناهی
⁘⁘⁘⁘⁘⁘⁘⁘⁘⁘⁘⁘
چه مهمانان بی دردسری هستند مردگان
نه به دستی ظرفی را چرک میکنند
نه به حرفی دلی را آلوده
تنها به شمعی قانعند
و اندکی سکوت……
⁘⁘⁘⁘⁘⁘⁘⁘⁘⁘⁘⁘
اکبرعبدی تعریف میکند:
یک روز سر سریال بودیم. هوا هم خیلی سرد بود. از ماشین پیاده شد بدون کاپشن. گفتم: حسین این جوری اومدی از خونه بیرون؟ نگفتی سرما میخوری؟! کاپشن خوشگلت کو؟ گفت: کاپشن قشنگی بود،نه؟ گفتم: آره! گفت: من هم خیلی دوستش داشتم ولی سر راه یکی را دیدم که هم دوستش داشت و هم احتیاجش داشت. ولی من فقط دوستش داشتم……
گردآوری: فوتوسلفی